فصلنامه نقد کتاب علوم اجتماعی- اخبار نشریه
اصول مشترک اندیشه‌های آنتونی گیدنز، پیر بوردیو و یورگن هابرماس در یک کتاب

حذف تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1394/6/22 | 

مفاهیمی چون کنش، کنشگر، فرد، عالم، فاعل، کارگزار، شخص، سوژه و ذهن در برابر دانش‌واژه‌هایی مانند ساختار، جمع، جامعه، نظام، آبژه و عین مفاهیمی مهم و ارزشمندند که ذهن و اندیشه انسان را به خود معطوف داشته‌اند و همواره با هم یا در مقابل هم فرض شده‌اند. وقتی سخن از فرد در مقام عامل پیش آید، به طور حتم ملزومات تقاضاهای عامل و کنگشر، عوامل تحقق، یا موانع و محدودیت‌ها در مقابل این تقاضاها نیز مطرح می‌شود.

فردباوری و جامعه محوری، ذیل تعبیرهای متفاوت، از دیرباز مشغله ذهنی اندیشمندان و فیلسوفان اجتماعی بوده است و به منزله دو دیدگاه متمایز در هر دوره تاریخی طرفدارانی داشته‌اند؛ به‌ویژه از سده نوزدهم به بعد، نظریه‌های اجتماعی گوناگونی حول این دو رویکرد شکل گرفته‌اند.

این مسئله که فرد بر جامعه تقدم دارد، یا جامعه بر فرد‌، اینکه اندیشه، نیت و ذهن است که ارجح است، یا واقعیت، تجربه و عینیت، و مفاهیمی از این‌گونه موجب شکل‌گیری مکتب‌های متفاوتی چون لیبرالیسم (اراده‌گرایان و اختیاراگرایان) یا مارکسیسم (جبرباوران و ساختارگرایان) شد.

توانایی کنشگر برای کنش آگاهانه و اراده آزاد، و جامعه به منزله بستر شکل‌گیری تقاضاهای کنشگران در قرن بیستم پررنگ‌تر شد و نظریه‌پردازانی چون مارکس، هگل، وبر، دورکیم، پارسونز، شوتز، مید، هوسرل، و دیگران بدان پرداختند. شکل متأخرتر آن نیز در آرای نظریه‌پردازانِ پس از نیمه دوم قرن بیستم و سرانجام ربع آخر قرن بیستم، یعنی کسانی چون آنتونی گیدنز، پیر بوردیو و یورگن هابرماس دیده می‌شود.

همانندی‌های این دو مفهوم نیز موضوع اندیشه این نظریه‌پردازان است. به باور ایشان، حالتی رجعی، دیالکتیکی و بازگشتی میان دو مفهوم برقرار است، نه دوگانگی و افتراق؛ زیرا نه آمال کنشگران بدون بستری برای حصول برآورده می‌شود، نه سیاست‌های نظام و جامعه بدون به‌کارگیری خواست و اختیار کنشگرا اجراشدنی خواهد بود. بنابراین، بر یگانگی کنش و ساختار تأکید می‌ورزند. طرفداران کنش در زمره اختیارگران، و ساختارباوران در زمره جبرگرایان، که قائل به منفعل بودن کنشگرند، قرار می‌گیرند.

گفتنی است که صاحب‌نظران مذکور باورمندان به هر یک از دو رهیافت را تقلیل‌گرا می‌خوانند و خود در صدد رفع کاستی‌های آن‌ها برمی‌آیند. از نظر آن‌ها، هر دو گونه علوم طبیعی و علوم اجتماعی برای پویای و تبیین نظریه‌های خود به دیگری نیازمندند و نباید عاملیت را به ساختار یا ساختار را به عاملیت فروکاست. بنابراین، هر سه اندیشمند، گیدنز و بوردیو و هابرماس، به تلفیق و تعامل دو مفهوم با یکدیگر قائل‌اند و به بررسی جامعه‌شناسانه دو مفهوم در جهان مدرن و طی فرایند نوگرایی و تحولات تکنولوژیک و سلطه سرمایه‌داری پرداخته‌اند. آنتونی گیدنز با نظریه ساخت‌یابی یا ساختاربندی، پیر بوردیو با نام ساختارگرایی تکوینی و یورگن هابرماس با نام کنش ارتباطی و عقلانیت تفاهمی به موضوع مذکور پرداخته‌اند.

در کتاب «گذار به موج سوم جامعه‌شناسی» اصول مشترک اندیشه‌های آنتونی گیدنز، پیر بوردیو و یورگن هابرماس در رهیافت کنش و ساختار بررسی شده است. بنابراین، به سه خصلت مقیدکنندگی ساختار، تأکید بر فرهنگ، ارتباطات و زبان و نیز وجود رابطه‌ای دیالکتیکی بین آن‌ها، که از مؤلفه‌های تفکر دو رویکرد یاد شده است، پرداخته شده است. کتاب در شش بخش و نوزده فصل تنظیم شده است.

دشواری آرای اندیشمندان موضوع مطالعه و نیز تازگی مباحث مربوط به موج جدید تعامل‌گرایی، که پس از دو موج پیشین کنش‌گرایی و ساختار گرایی می‌رود تا عرصه‌های روش‌شناسی و جامعه شناسی و سایر عرصه‌های روش‌‌شناسی و جامعه‌شناسی و سایر عرصه‌های علوم را متأثر سازد، کاستی‌هایی را در کار اجتناب‌ناپذیر ساخته است.

همچنین به غیر از این سه اندیشمند، افراد دیگری چون ریچارد رورتی، روی باسکار، برایان فی، باب جسوب و دیگران نیز در حلقه جریان تعامل‌‌گرایی قرار می‌گیرند، ولی به جهت پرهیز از طولانی‌شدن مباحث در این کتاب صرفاً به طرح اندیشه‌های گیدنز، بوردیو و هابرماس پرداخته شده است.

چاپ نخست «گذار به موج سوم جامعه‌شناسی: جامعه شناسی تعامل گرا با نام فراسوی کنش و ساختار در آرای آنتونی گیدنز» توسط انتشارات گام نو در سال 1389 منتشر شده است. 

کتاب «گذار به موج سومِ جامعه‌شناسی» نوشته محمد توحید فام با شمارگان 500 نسخه در 230 صفحه به بهای 16 هزار تومان از سوی موسسه انتشارات نگاه منتشر شده است. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) کتاب «گذار به موج سومِ جامعه‌شناسی» نوشته محمد توحید فام از سوی موسسه انتشارات نگاه روانه کتابفروشی‌ها شده است.
 
مفاهیمی چون کنش، کنشگر، فرد، عالم، فاعل، کارگزار، شخص، سوژه و ذهن در برابر دانش‌واژه‌هایی مانند ساختار، جمع، جامعه، نظام، آبژه و عین مفاهیمی مهم و ارزشمندند که ذهن و اندیشه انسان را به خود معطوف داشته‌اند و همواره با هم یا در مقابل هم فرض شده‌اند. وقتی سخن از فرد در مقام عامل پیش آید، به طور حتم ملزومات تقاضاهای عامل و کنگشر، عوامل تحقق، یا موانع و محدودیت‌ها در مقابل این تقاضاها نیز مطرح می‌شود.

فردباوری و جامعه محوری، ذیل تعبیرهای متفاوت، از دیرباز مشغله ذهنی اندیشمندان و فیلسوفان اجتماعی بوده است و به منزله دو دیدگاه متمایز در هر دوره تاریخی طرفدارانی داشته‌اند؛ به‌ویژه از سده نوزدهم به بعد، نظریه‌های اجتماعی گوناگونی حول این دو رویکرد شکل گرفته‌اند.

این مسئله که فرد بر جامعه تقدم دارد، یا جامعه بر فرد‌، اینکه اندیشه، نیت و ذهن است که ارجح است، یا واقعیت، تجربه و عینیت، و مفاهیمی از این‌گونه موجب شکل‌گیری مکتب‌های متفاوتی چون لیبرالیسم (اراده‌گرایان و اختیاراگرایان) یا مارکسیسم (جبرباوران و ساختارگرایان) شد.

توانایی کنشگر برای کنش آگاهانه و اراده آزاد، و جامعه به منزله بستر شکل‌گیری تقاضاهای کنشگران در قرن بیستم پررنگ‌تر شد و نظریه‌پردازانی چون مارکس، هگل، وبر، دورکیم، پارسونز، شوتز، مید، هوسرل، و دیگران بدان پرداختند. شکل متأخرتر آن نیز در آرای نظریه‌پردازانِ پس از نیمه دوم قرن بیستم و سرانجام ربع آخر قرن بیستم، یعنی کسانی چون آنتونی گیدنز، پیر بوردیو و یورگن هابرماس دیده می‌شود.

همانندی‌های این دو مفهوم نیز موضوع اندیشه این نظریه‌پردازان است. به باور ایشان، حالتی رجعی، دیالکتیکی و بازگشتی میان دو مفهوم برقرار است، نه دوگانگی و افتراق؛ زیرا نه آمال کنشگران بدون بستری برای حصول برآورده می‌شود، نه سیاست‌های نظام و جامعه بدون به‌کارگیری خواست و اختیار کنشگرا اجراشدنی خواهد بود. بنابراین، بر یگانگی کنش و ساختار تأکید می‌ورزند. طرفداران کنش در زمره اختیارگران، و ساختارباوران در زمره جبرگرایان، که قائل به منفعل بودن کنشگرند، قرار می‌گیرند.

گفتنی است که صاحب‌نظران مذکور باورمندان به هر یک از دو رهیافت را تقلیل‌گرا می‌خوانند و خود در صدد رفع کاستی‌های آن‌ها برمی‌آیند. از نظر آن‌ها، هر دو گونه علوم طبیعی و علوم اجتماعی برای پویای و تبیین نظریه‌های خود به دیگری نیازمندند و نباید عاملیت را به ساختار یا ساختار را به عاملیت فروکاست. بنابراین، هر سه اندیشمند، گیدنز و بوردیو و هابرماس، به تلفیق و تعامل دو مفهوم با یکدیگر قائل‌اند و به بررسی جامعه‌شناسانه دو مفهوم در جهان مدرن و طی فرایند نوگرایی و تحولات تکنولوژیک و سلطه سرمایه‌داری پرداخته‌اند. آنتونی گیدنز با نظریه ساخت‌یابی یا ساختاربندی، پیر بوردیو با نام ساختارگرایی تکوینی و یورگن هابرماس با نام کنش ارتباطی و عقلانیت تفاهمی به موضوع مذکور پرداخته‌اند.

در کتاب «گذار به موج سوم جامعه‌شناسی» اصول مشترک اندیشه‌های آنتونی گیدنز، پیر بوردیو و یورگن هابرماس در رهیافت کنش و ساختار بررسی شده است. بنابراین، به سه خصلت مقیدکنندگی ساختار، تأکید بر فرهنگ، ارتباطات و زبان و نیز وجود رابطه‌ای دیالکتیکی بین آن‌ها، که از مؤلفه‌های تفکر دو رویکرد یاد شده است، پرداخته شده است. کتاب در شش بخش و نوزده فصل تنظیم شده است.

دشواری آرای اندیشمندان موضوع مطالعه و نیز تازگی مباحث مربوط به موج جدید تعامل‌گرایی، که پس از دو موج پیشین کنش‌گرایی و ساختار گرایی می‌رود تا عرصه‌های روش‌شناسی و جامعه شناسی و سایر عرصه‌های روش‌‌شناسی و جامعه‌شناسی و سایر عرصه‌های علوم را متأثر سازد، کاستی‌هایی را در کار اجتناب‌ناپذیر ساخته است.

همچنین به غیر از این سه اندیشمند، افراد دیگری چون ریچارد رورتی، روی باسکار، برایان فی، باب جسوب و دیگران نیز در حلقه جریان تعامل‌‌گرایی قرار می‌گیرند، ولی به جهت پرهیز از طولانی‌شدن مباحث در این کتاب صرفاً به طرح اندیشه‌های گیدنز، بوردیو و هابرماس پرداخته شده است.

چاپ نخست «گذار به موج سوم جامعه‌شناسی: جامعه شناسی تعامل گرا با نام فراسوی کنش و ساختار در آرای آنتونی گیدنز» توسط انتشارات گام نو در سال 1389 منتشر شده است. 

کتاب «گذار به موج سومِ جامعه‌شناسی» نوشته محمد توحید فام با شمارگان 500 نسخه در 230 صفحه به بهای 16 هزار تومان از سوی موسسه انتشارات نگاه منتشر شده است.

نشانی مطلب در وبگاه فصلنامه نقد کتاب علوم اجتماعی:
http://ssbr.faslnameh.org/find-1.43.15.fa.html
برگشت به اصل مطلب