کتاب حاضر اثری از مباحث جامعهشناسی و فلسفۀ سیاسی در ادوار مختلف تاریخ از دیدگاه مایکل بوراوی است. این نوشتار در هفت فصل به رشتۀ تحریر درآمده است. در فصل نخست رابطۀ میان جامعهشناسی و مارکسیسم را از درگیری تا آشتی و بهجای کنارزدن یکدیگر در پی توافق سلسلهمراتبی با یکدیگر مطرح کرده است. توافقهایی که هر یک میکوشند دیگری را در خود حل کنند. در اینجا نویسنده تفاوت میان جامعهشناسی مارکسیستی و مارکسیسم جامعهشناسانه را بهدرستی از یکدیگر متمایز میسازد. این دو رویکرد، گاه در وضعیتی به یکدیگر نیرو میبخشند و گاه به دشمنانگی با یکدیگر برمیخیزند و سرانجام شانهبهشانه در کنار هم حرکت میکنند. در فصل دوم نظریههای گرامشی و پولنی، این دو غول نظریهپرداز سدۀ بیستم که از لحاظ پایگاه اجتماعی متفاوت ولی همچنان بر عهد و پیمان سوسیالیستی خود وفادار میمانند، بررسی شده است. در فصل سوم تبارهای بسیار متفاوت مارکسیسم جامعهشناسانۀ گرامشی و پولانی که واکنشی متفاوت نسبت به مارکسیسم کلاسیک است، با دقت و نکتهسنجی از سوی نویسنده مورد وارسی قرار میگیرد. فصل چهارم دربارۀ واگرایی سرنوشتساز پولانی و گرامشی بر مبنای اقتصاد سرمایهداری و پیدایی جامعۀ فعال یا جامعۀ مدنی است. در فصل پنجم کنار گذاردن مارکسیسم کلاسیک بهطور خود انگیخته از سوی گرامشی و پولانی و وفاداری آنها نسبت به تحلیل طبقاتی مارکسیستی متعارف از دیدگاه مایکل بوراوی پنهان نمیماند. در فصل ششم گرامشی و پولانی بر این باورند که سوسیالیسم را باید از درون سرمایهداری به راه انداخت. در این شرایط همزمان با اینکه سرمایهداری، خودش را از درون نابود میسازد، بنیانهای مادی نظم سوسیالیستی نوین را نیز خلق میکند. فصل هفتم در واقع نوعی نتیجهگیری از نوشتههای گرامشی و پولانی است. در اینجا نویسنده میکوشد مارکسیسم جامعهشناسانه را از قرن بیستم به سدۀ بیستویکم بکشاند و بهجای منازعۀ طبقاتی خودگستر بر نظام هژمونیک طبقاتی متمرکز سازد. در واقع نویسنده با همۀ فراز و فرودهای تحلیلی، سرانجام تحولات جامعه و دولت را در دوران مختلف تاریخی بهطور گذرا و متداول خطی دنبال میکند و دورنمای آرمانی جامعۀ بشری را وعده میدهد و در نهایت خوانندۀ این اثر را بین زمین و هوا معلق نگاه میدارد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |