موضوع محوری در کتاب دامهای اجتماعی و مسئله اعتماد، بررسی چرایی تفاوت سطوح سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی در کشورهای مختلف است و اینکه کدام دولتها در ایجاد آن میتوانند موفق باشند. اعتماد اجتماعی از بنیانهای ثبات، امنیت، انسجام، همبستگی و پیشرفت کشورهاست و ضعف و قوت آن در جامعه میتواند به فروپاشی یا تعالی ملت ـ دولتها بینجامد. روثستاین(1954) در این کتاب با شیوه و رویکردی متفاوت با زتومکا (1944) در کتاب ارزشمند اعتماد، نظریه جامعهشناختی موضوع اعتماد و بیاعتمادی را مطرح میکند. هدف زتومکا ارائه تعریفی نظری و تبیینی تازه و چنانکه خود میگوید، تفسیری نظاممند از مفهوم اعتماد است و این کار را با توجه به تحول پارادایمی که در نظریههای جامعهشناسی از توجه به ساختار و انگارههای سخت به فرهنگ و متغیرهای نرم رخ دادهاست، بهخوبی انجام میدهد. وی بهدنبال تعیین جایگاه مؤلفه اعتماد در مناسبات اجتماعی از منظری نظری است. اما روثستاین در کتاب خود مفهوم اعتماد را در چارچوب برنامه عمل اجتماعی مورد کنکاش قرارمیدهد، بیآنکه از بار نظری مباحثی که مطرح میکند، کاسته شود. اینکه بیاعتمادی چگونه در یک اجتماع جوانه میزند و گسترش پیدا میکند و اعتماد را با چه سازوکار و رویکردهایی میتوان در جامعه بازتولید کرد. وی در مورد نکته اخیر، یعنی بازسازی اعتماد اجتماعی، دیدگاهی خاص و متفاوت ارائه میکند. در باور روثستاین (و به استناد یافتههای پژوهشیاش)، سطح اعتماد اجتماعی مردم را نمیتوان به فعالیتشان در انجمن و نهادهای داوطلبانه نسبت داد. بهعبارت دیگر، فعالشدن مردم در نهادهای مدنی، اعتماد آنها به دیگران را افزایش نمیدهد. وی میکوشد از طریق سروتهکردن منطق علّی، معمای سرمایه و اعتماد اجتماعی را حل کند: استدلال اصلی این است که اعتماد اجتماعی «از پایین» تولید نمیشود بلکه «از بالا» تولید میشود. دقیقتر اینکه، نوع خاصی از نهادهای سیاسی هستند که اعتماد تولید میکنند. نهادهای حکومتی و راهبردهایی که برابری سیاسی، حقوقی و اجتماعی تولید میکنند و بر اصول انصاف، صداقت و بیطرفی بنا شدهاند، اعتماد بهبار میآورند. مطالعات تجربی نشان میدهد کشورهایی که فساد اندک دارند همانهایی هستند که سطوح بالایی از اعتماد دارند.
کلیدواژه: اعتماد، سرمایه اجتماعی، دام اجتماعی.